وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود