میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم