خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم