چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم