گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم