روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم