سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
ای عشق! ای پدیدۀ صنع خدا! علی!
ای دست پرصلابت خیبرگشا! علی!
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم