از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
به کدام واژه بخوانمت، به کدام واژۀ نارَسا؟
به کدام جلوه بجویمت؟ متعالیا و مقدّسا!
کسی از باغ گل آهسته مرا میخواند
تا صفا، تا گل نورسته مرا میخواند
این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است
این ماه مدینهست که در حال عبور است
گل، دفتر اسرار خداوند گشودهست
صحرا ورق تازهای از پند گشودهست