آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است