هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است