کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
ای بهانۀ عزیز!
فرصت دوبارهام!
پر کشیدهام، چه خوب!
میپرم به اینطرف، به آن طرف
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور میکنی
زودتر اگر رسیدی و
آفتاب، پشت ابرهاست
در میانههای راه
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
پل، بهانهای معلّق است
تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم