ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
صبوری به پای تو سر میگذارد
غمت داغها بر جگر میگذارد
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود