اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند
اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند
شهر مدینه، شهر رسول مکرم است
آنجا اگر که جان بِبَری رونما کم است
ای ماه، ای چراغ فروزان راه من
ای آشنای زمزمه و اشک و آه من
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است
چون موسم دمیدن خورشید هفتم است
اینجا فروغ عشق و صفا موج میزند
نور خدا به صحن و سرا، موج میزند
بلبل چو یاد میکند از آشیانهاش
خون میچکد ز زمزمۀ عاشقانهاش