مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار! کافی نیست
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟