سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند