پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی