پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
هر نسیمی خسته از کویت خبر میآورد
چشم تر میآورد، خونِ جگر میآورد
نه فقط سرو، در این باغِ تناور دیده
لالهها دیده ولیکن همه پرپر دیده
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد