پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم