پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد