پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد