ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد