قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت