گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست