تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند
نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند
در آسمان ملائکۀ خوش ذوق
شهر بهشت را که بنا کردند...
خدا وقتی نخواهد، عمر دنیا سر نخواهد شد
گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران
دوباره عطر گل یاس در حرم پیچید
و قلبها شده روشن در آستانۀ عید