نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما