رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی