سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما