مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟