او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود