تابید بر زمین
نوری از آسمان
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست