آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید