به همین زودی از این دشت سپیدار بروید
یا لثارات حسین از لب نیزار بروید
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
هر سو شعاع گنبد ماه تمام توست
در کوه و در درخت، شکوه قیام توست
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست