ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی