ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام