رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم