بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها