خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها