فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را