پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا