بهسوی علقمه رفتم که تشنهکام بیایم
وَ سر گذاشته بر دامن امام بیایم
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده