از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود