هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود