خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود