او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد