گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده