خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست