حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
مژده باد ای دل که اینک میرسد ماه صیام
دارد از حق بهر امّید گنهکاران پیام
ناگهان پر میکشی دریا به دریا میروی
آه ای ابر کرامت تا کجاها میروی
ظهر عاشورا زمان دست از جان شستنت
آبها دیگر نیاوردند تاب دیدنت