قبول دارم در کربلا صواب نکردم
ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم
چه خوب، مرگ خریدار زندگانی توست
حیات طیبه تصویر نوجوانی توست
عرق نبود که از چهرهات به زین میریخت
شرارههای دلت بود اینچنین میریخت
گشود جانب دریا، نگاهِ شعلهورش را
همان نگاه که میسوخت از درون، جگرش را