چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
بهسوی علقمه رفتم که تشنهکام بیایم
وَ سر گذاشته بر دامن امام بیایم
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟