چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم